محمد ناقوس

محمد ناقوس

زباله دونی افکار من
محمد ناقوس

محمد ناقوس

زباله دونی افکار من

روز عشق...

امسال قلبم را کادوپیچِ حسِ بودنت کردم که گرانبهاترین هدیه ی روزِ دوست داشتنم باشد...
با لَمسِ تمامیِ خط قرمزهای این بودن، 
با تحملِ تمامی بایدها و نبایدها...
بی خیالِ همه ی آنچه که گذشته نامیده میشودو هرآنچه که تصورِ این لحظه میباشد...
با تمامِ حسِ غریبانه و لُکنتِ قلبِ بیچاره ام، فریاد میزنم؛
 دوستت دارم ای آرامشِ لحظه لحظه ام...
روز دوست داشتن تنها بهانه ایست برای اعترافِ روحِ خسته ام...
بی مَهابا کنارت زنده ام، 
و بدان که شادترین قلبِ دنیا برای دوباره داشتنت از آن من است...

:::محمـــد ناقـــوس:::

و باز هم اتوبوس...

و باز هم، سَفَر از نوعِ سیاه... 
و باز هم، اَشکو بُغضو آه... 
و باز هم، صندلیِ آخرِ اتوبوس... 
و باز هم، من میانِ راه...

:::محمـــد ناقـــوس:::

نیامده آرامشت را بلعیدم...

نیامده آرامشت را بلعیدم... 

من در زندگی تو اشتباهی ام... 

بی تقصیر  تباهت میکنم، من را ببخش... 



:::محمـــد ناقـــوس:::

امروز من...

امروز من ...

 رنگ ناله است...

طعم بی حالی...

با صدای تنهایی...

این حوالی مدتیست که امیدی نروییده...

تمام این زندگی پر شده از تکرار ...

تکرار تکرار تکرار...

کیست که مرا یاری کند؟

هر جا که تو نیستی...

هر جا که تو نیستی ، یک نفر تو را میماند...

فراموش شدی...

فراموش شدی ای غَریبِ آشنا...

 فراموش شدی...

دیگر تورا در لحظه لحظه ی زندگی ام تَصور نمیکنم...

به یادَت ندارم دیگر...

و حتی...

خاطراتَت مَحو گشته اند...

این نیز خود نوعی آرامش است...

و شاید از نوع لذت بخش تَرش...



:::محمـــد ناقـــوس:::

انگاری...

انگاری قیمت ما پیش شما خیلی کمه

انگاری ارزش ما تو کهکشونت کمتر از یه آدمه

انگاری دیگه خریداری نداره دل بی ارزش ما

انگاری که آسمونم سایشو گرفته از سره بی ارزش ما



::: محمــد ناقــوس :::